شیخ کتاب «تکلیف» را توسّط فهرست صدوق (ره) نقل کرده( 1 ) و البتّه این بهنحو اعتماد هم هست، که انصافاً فوقالعاده برای ما ابهامآور است، که چهطور شده پدر صدوق به ایشان اجازه داده و اجازه را حذف نکرده، و بعد هم صدوق که سی و خردهای سال بعد ( 355 ) به بغداد آمده در اجازهای که به علمای بغداد داده، نام این کتاب هم هست؟!( 2 )
باز مرحوم مفید و مرحوم ابنغضائری (حسین بن عبیدالله) در اجازات خودشان این را اجازه دهند هم عجیب است و این سرّ این نکته است که نجاشی ـ با اینکه همین اجازه را هم نجاشی داشته ـ از این راه وارد نشده.
پانوشتها:
( 1 ) مرحوم صدوق غیر از کتاب «من لا یحضر» و کتابهای فراوان دیگر فهرستی هم داشته. البته اجازه داشته و من احتمال میدهم جایی «فهرست» دیدم.
( 2 ) وفات شلمغانی 322 و وفات مرحوم صدوق پدر 329 ( 7 سال بعد از اعدام شلمغانی) است که دیگر کاملاً چهرۀ منفوری بوده. مرحوم صدوق اوایل، خیلی کوچک بوده که از پدرش اجازه گرفته. تا اوایلی که ایشان خیلی جوان بوده، کلینی هم در قم و ری بوده، اما با اینکه وفات کلینی با پدرش در یک سال ( 329 ) بوده، امّا مرحوم صدوق از کلینی اجازه ندارد. از پدرش دارد، اما از کلینی بهوسیلۀ محمّد بن محمّد بن عصام الکلینی نقل میکند، یکی از افرادی که از همان دهِ کلین (کِلین/ گلین/ کُلّین) بوده.
به هر حال، اواخر حیات پدرش شلمغانی ملعون بوده. غیر از این، صدوق بعدها سفری به بغداد دارد و آثار علمیپدرش را به علمای بغداد اجازه میدهد و مشایخ بغداد از مرحوم صدوق (قده) اجازه میگیرند و در آن زمان دیگر کاملاً شلمغانی منفور و ضدّ اسلام و ضدّ مذهب و مدّعی ربوبیّت و خدایی و... است.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 4 / 11 / 1384 )
فقه
مکاسب
قواعد عامهدر باب مکاسب
اولین قاعده عامه
حدیث تحف العقول
جستجوی قرائنی برای حدیث تحف العقول
اولین قرینه
کتاب فقه الرضا
ادامۀ بحث در کتاب التکلیف شلمغانی
طریق شیخ به کتاب التکلیف شلمغانی
ابهام در علت اجازۀ صدوقین به کتاب التکلیف شلمغانی